عالمی که انسان نام گرفت/ وسعتی به نام فکر – قسمت آخر
مهمترین و ضروری ترین علم آن است که برای حیات، نشاط و توانایی انسان، اساسی ترین مطالب را دارا باشد.به همین منظور قصد داریم مطالبی شامل سه بعد انسان شناسی (جسمشناسی، ذهن شناسی و روح شناسی)را با زبانی ساده تقدیمتان کنیم. باشد که راه گشا باشد.
عالمی که انسان نام گرفت قسمت سی و هشتم
عالمی که انسان نام گرفت قسمت اول
یک بی نهایت به نام خدا:
تأثیر آشنایی با خدا برای نوجوانی که در این سنین میخواهد خودش باشد و مستقل عمل کند چگونه است؟
دوست عزیز؛ فرض کنید شخصی میخواهد برای اولین بار وارد این جهان شود، در چند خط دربارهی کارهایی که میشود در این جهان با سرمایههای مختلف انجام داد از شما توضیح میخواهد که در این ۷۰، ۸۰ سال عمر چه کارهایی و برای چه میتوان انجام داد؟ شما چه میگویید؟
می گویند خدایی هست، از کجا میگویند؟ خدای شما باید چگونه باشد تا دوستش داشته باشید؟
اگر به شما اختیار میدادند به جای خدا، انسان خلق کنید (همهی انسانها را) بطوری که هیچ گونه سؤالی بیجواب بوجود نیاید و کسی نتواند شما را به بیاطلاعی، یا بیعرضگی و یا بیسلیقگی متهم کند، چگونه انسان را میساختید؟
چه مسیری را برایش برنامه ریزی میکردید؟ با چه شکلی خلق میکردید؟ آیا اختیار میدادید یا مثل مهرهی شطرنج خودتان هلش میدادید؟ اگر به گونهای بودید که کسی نمیتوانست شما را ببیند، چگونه به آنها ابراز دوستی میکردید؟ آیا اصلاً آنها را دوست میداشتید؟
اگر بعضی از آنها بدون توجه به شما و صلاح دید شما حرکت میکردند، چگونه آنها را راهنمایی میکردید؟
آیا از همان اول آنها را غرق در رفاه میکردید؟ آیا هرچه میخواستند بدون مصلحتخواهی به آنها میدادید و یا با داشتن و نداشتنها آزادشان میگذاشتید؟
چگونه به کاری تشویقشان میکردید؟ برای چه؟
آیا اگر خدا نخواهد باز هم کار بد انجام میدهیم؟
خدا چقدر ما را دوست دارد؟ چه موقعهایی ما را دوست ندارد؟ اصلاً یعنی چه او ما را دوست ندارد؟ آیا دوست نداشتن او مثل ماست؟ مگر کارهای بد ما چه ضرری برای او دارد؟
چرا خود را به بی تفاوتی نمیزند، تا هر کسی که اهل حرف گوش کردن نیست سزایش را ببیند؟
چرا باید خدا را دوست داشته باشیم؟ مگر دوست داشتن اجباری هم میشود؟ اگر ما را دوست دارد چرا ما را به حادثهها دچار میکند؟
رضایت خدا یعنی چه؟ اگر راضی نباشد چه میشود؟
چه لزومی دارد که من با او صحبت کنم، مگر حال مرا نمیداند؟ دعا و همصحبتی با او چه سودی برایش دارد؟ نفع دعا و مناجات برای من چیست؟
آیا دوست داشتن قلبی و اعتقاد به او کافی نیست؟ ضمناً کسی را که نمیبینی چگونه میتوانی او را دوست داشته باشی؟
اصلاً او که میدانست ناراحتش میکنم، چرا مرا آفرید؟ اگر احوالش را نپرسم جلوی رسیدن چیزی به من گرفته میشود و نعمتها قطع میشود؟
چرا خدا را بخواهم؟ اگر نخواهمش چه میشود؟ اصلاً خواستن او یعنی چه؟
چرا خدا آنقدر از خودش در قرآن تعریف کرده؟ در چه صورتی تعریف کردن از خود پسندیده است؟
آیا خدا دوست ندارد ما بهترین باشیم؟! پس چرا ما را در بهترین محیطها قرار نداد تا رشد کنیم؟
آیا خدا نمیتوانست با ارادهاش همهی ما را دین دار و با تقوا بیافریند؟ یا اینطور بگوییم، اگر اهل دین هستیم چرا از بهترینها قرارمان نداد؟
خیلیها میگویند، من اگر در محیطِ فلان دوست بودم، الآن هم از او موفقتر بودم و هم مؤمن تر، آیا درست نمیگویند؟
میگویند خدا امتحان میکند و بعد پاداش میدهد. چرا باید امتحان بدهیم؟ مگر خدا نمیداند؟
مگر خدا برایم چه کرده؟ چرا مرا به همهی آرزوهایم نمیرساند؟ چرا از خیلی از خواستههایم مأیوسم میکند؟ آیا شانس و اتفاق حقیقت دارد یا نه، آیا هر حرکت و هر حادثهای به خاطر علت یا علتهایی میباشد؟
خداوند میخواهد که همه دوستش داشته باشند، پس باید هر چیزی را که موجب دوستی میشود داشته باشد، و هر کاری که دوستی را زیاد میکند انجام داده باشد. خدا در دوستی چگونه است؟
اگر خیلی چیزها انجامش مضر است چرا لذت دارد؟ چه کسی لذت را برای آنها قرار داده است؟
اگر خدا همه را دوست دارد چرا خیلی از خوراکیها حرام شده که مردم با خوردن آنها به گناه بیفتند؟ چرا خیلی از خوراکیهایی که حرام اند لذت بخشتر از دیگر خوراکیها هستند؟
چرا خداوند برای اشتباهاتم، مرا عذاب میکند؟ آیا یک مادر از خدا مهربانتر نیست؟
آیا میشود هم او را دوست داشته باشم و هم با کسانی که به آنها علاقه دارم باشم، گرچه که راهشان جدا باشد؟ خدا که خودخواه نیست؟!
کسی که وجود خدا را باور ندارد و کسی که خدا را درست قبول کرده است، چه تفاوتها و چه شباهتهایی در زندگی هایشان قابل مشاهده است؟
آیا باید بگوییم کسی که گناه میکند خدا را دوست ندارد؟
چرا خدا آنگونه که ما میخواستیم ما را زیبا نیافرید؟ چرا اگر دوستمان دارد سلامتی کامل و همیشگی به ما نداده است؟
اگر به همه رفاه میداد، کسی به دنبال دزدی و قتل نمیرفت. چرا به همهی ما رفاه و آسایش نداد و فقط عدهی کمی در رفاه هستند؟
چرا همراه با هر شادی، غمی قرار داده؟ و در کارها آنقدر مشکلات بوجود میآید؟
آیا مسئول ایجاد این غم و شادیها خودمان هستیم؟
آیا میشود نشاط و سروری پیدا کرد که غمی همراهش نباشد؟
چه میشد خداوند ما را در همان بهشت حضرت آدم نگه میداشت؟ چرا ما باید به خاطر اشتباه حضرت آدم به این دنیا بیاییم و مکافات و سختی دنیا را بکشیم؟
خدا مرا چگونه آفریده؟ چه اختیاراتی به من داده؟
آیا خدا نمیتوانست از نفوذ شیطان در اعماق وجود ما جلوگیری کند؟
چرا خداوند به شیطان اجازه داد تا لحظه به لحظه ذهن انسان را به خود مشغول کند؟
آیا خدا علم به گمراه نکردن شیطان نداشت؟پس چرا او را نهی نکرد؟
آیا خداوند قدرت برملا کردن مکرهای شیطان را ندارد؟ یا حداقل نمیتواند به بنی آدم مکرهایش را بشناساند؟
بودن شیطان برای ما فایدهای هم دارد؟
آیا اگر مکرهای شیطان را فهمیدیم، میتوانیم در مقابل او بایستیم و فریب نخوریم؟
آیا قدرت خدا بیشتر است یا شیطان؟ چرا همیشه گروه مؤمنان کمتر از گروه کافران هستند؟
میگویند شیطان انسان را از خدا دور میکند، یعنی چه؟ مگر خدا در جایی قرار دارد که از او دورمان کند؟
اگر شما شیطان بودید چگونه مردم را به سختی و هلاکت میانداختید؟
اگر گناه کردن مؤمنین و یا شرک ورزیدن مشرکین ضرری به حال خدا ندارد و برای خدا فرقی ندارد چرا خدا ناراحت بشود و یا عذاب کند؟ و یا تحمل من چقدر است که خداوند این گونه به عذاب مبتلایم کند؟
دوستم میگوید: من اگر گناه میکنم میدانم خدا خیلی مهربان و بخشنده است و گناهان را میآمرزد و برای شفاعت از گناهانم در مجالس مربوط به ائمه هم شرکت میکنم، دیگر خیالم راحت است. آیا این عقیدهی خوبی است و آیا درست است یا خیر؟
ضریب خطا در صحبتهای کدام گروه بیشتر دیده میشود؟ دوست؟ والدین؟ استاد؟ عالم؟ رسول؟ خدا؟ بیشترین وقت را به کدام اختصاص میدهم؟ چرا؟
کدامیک از آنها حرفشان کهنه شدنی است و کلمات بهتری جایش را میگیرد و کدام طراوتش باقی میماند؟
کدام یک از موضوعات زیر با گذشت زمان و با تغییر مکان، شکل عوض میکند و کهنه میشود و چیز جدیدی جایش را میگیرد؟ و کدام در همهی زمانها و مکانها نیاز هر کسی میباشد و کهنه شدنی نیست؟
شکل لباس پوشیدن، خوش اخلاق بودن، طرز زندگی کردن، کسی را دوست داشتن، چه غذایی را خوردن، ایمان به حقیقت واقعی داشتن، آرامش درون داشتن، دین داشتن،…
دین یعنی چه؟
آیا دین برای کسانی است که علاقه به آخرت دارند؟ یعنی مال اون دنیاییهاست؟ میشود دین نداشته باشیم؟ وسعت و گسترهی دین چقدر است؟ اگر خدا خواهان یکدستگی مردم میباشد، چرا از اول خلقت تا آخر، یک دین واحد قرار نداد؟
آیا دین در محدود کردن امیال انسان نقش ندارد؟
اگر دین در بعضی از کارها محدودیتی ایجاد میکند، آیا در جنبههای بیشتر و عظیم تری آزادی را به دنبال دارد؟
دین از ما چه میخواهد؟ یا اینطور بگویم: ما از دین چه میخواهیم؟ دین داری چقدر وقت اضافی میخواهد؟
آیا دین موجب از دست دادن بعضی شغلها و یا سستی در کارها و… نمیشود؟
چرا بعضی میگویند: یا دین یا تمدن؟ آنها که میگویند: یا دین یا سیاست، چه میگویند؟ سیاست یعنی چه؟ چرا خیلیها ظاهراً از دین زده و فراری اند؟
اگر دین سرشار از خوبی است چرا کم هستند کسانی که دنبالش باشند؟ و عدّهای فقط نامشان دین دار است؟ چرا بعضی دین را نمیخواهند؟ آنان که دین را نمیخواهند، چه میخواهند؟
با داشتن دین، آیا انسان از خوش بودن و لذت بردن دور نمیشود؟
اگر کسی بگوید، از بعضی قسمتهای دین خوشم میآید و قبول میکنم و از بعضی از قسمتهای آن خوشم نمیآید و عمل نمیکنم، چگونه است؟
دینِ صدها سال پیش برای نوجوانِ دورهی پیشرفت علم و جهان ارتباطات چه میتواند بیاورد؟
چرا فقط دین اسلام پذیرفته و کارگشا است در حالیکه یهودیها و مسیحیها هم به خدا ایمان دارند؟ و زندگیشان نیز بسیار با رفاه و آسایشی بیشتر از مسلمانها میگذرد؟
چرا خداوند مسلمانان را به بهترین تجهیزات و فن آوریها مجهز نمیکند که دیگران به این دین علاقه مند شوند؟ و چرا خدا مسلمانان را همیشه در جنگ پیروز نمیکند؟ چرا مسلمانان باید جهان سوم و ستم دیده باشند؟
چرا برعکس تلاش مردم برای فراموش کردن غمها و غصه ها، اسلام برای ذکر مصیبتها پاداش زیادی وعده میدهد؟ مگر نه این است که روانشناسان میگویند لبخند زدن برخلاف گریه به انسان نشاط میدهد و انرژی بخش است؟
خوشحالی و غم و غصه یعنی چه؟ چگونه به وجود میآیند؟ و چه فایدههایی دارند؟ میشود کسی دنبال غصه باشد؟
این همه عزاداری و روضه چه فایدهای دارد؟
من دین را میفهمم، عقل هم که دارم، پس چرا باید از کسی تقلید کنم؟
ایمان یعنی چه؟ انسان با ایمان چه تغییری میکند و به کجا میرسد؟ پلهها و مراحل ایمان چگونه اند؟
چگونه میشود ایمان کسی را فهمید؟ از روی هدفش، از روی کلام و یا از روی نشانههای دیگر؟
ایمان چه مسئولیتی را به دوش انسان میگذارد؟ آیا ایمان انسان را به سختی نمیاندازد؟
آیا سختی و آسانی کارها ثابت است یا نسبت به انسانها باید گفت چه کاری سخت و چه کاری آسان است؟
می شود انسان به جایی برسد که در سخت ترین محیط ها، سختی احساس نکند؟ چگونه؟
انسان، زیبا دوست است؛ زیبایی یعنی چه؟ به چه چیزی زشت میگوییم؟ زیبایی را برای چه میخواهیم؟
زیبایی به شکل و یا حالت خاصی است، یا به طرز نگاه و دید شخص بستگی دارد؟
چه چیزی از زندگی را دوست دارم؟ بعداً احتمال دارد چه چیزی را دوست داشته باشم و آیا ممکن است نظرم تغییر کند؟
هیجان یعنی چه؟ آرامش چگونه به وجود میآید؟ آیا در بین این همه هیاهو در جهان امروز اصلاً میشود آرامش داشت؟
آیا آرامش یعنی فراتکنولوژی بودن؟ آیا آرامش یعنی زیاد داشتن؟ یا آرامش یعنی زیاد دوست و آشنا داشتن؟ و یا آرامش یعنی احترام در بین اقوام و دوستان و یا بر سر زبانها بودن؟
آرامشی که متخصصان به سوی آن هدایت میکنند آیا همین آرامش است؟ روشهای متخصصان چیست؟
چه چیزهایی ما را برای راهی که تجربه شده، یعنی ایمان، تحریک میکنند و چه چیزی ما را به سوی راهی که تجربه شده، یعنی بی ایمانی، تشویق میکند؟
آیا میشود شخصی فقط به خاطر تنوعطلبی و بدون احساس نیاز، دیندار شود؟
آیا میشود کسی به خاطر ارضاء حس دین داری به دنبال دین برود ولی احساس نیازی نکند؟
آیا این گونه دین داری انسان را به مقصد میرساند؟
می شود بگوییم کسی خودش را دوست ندارد؟ پس اعتیاد و خودکشی و… چرا وجود دارند؟
آیا میشود کسی به خودش هم دروغ بگوید؟
تکامل یعنی چه؟ چرا باید تکامل پیدا کنیم؟
من میدانم خدا میبیند و به اعمال من احاطه دارد، آیا این برای دین دار بودن کافی نیست؟
آیا وقت برای خوب شدن و کسب صداقت و ایمان زیاد نیست تا فعلاً خودمان را به چیزهای مهمتر مشغول کنیم؟ اگر دین و عمل به برنامههای آن اینقدر مهم است پس چرا اکثر مردم مشغول کارهای دیگری هستند؟
اگر ارتباط داشتن با خدا یک نیاز است در نماز که نمیشود با خدا ارتباط برقرار کرد چرا حتماً باید نماز بخوانیم؟ آیا نماز فقط یک تکلیف است یا یک نیاز؟
آیا عبادات سخت اند یا ما خودمان را به تنبلی عادت داده ایم؟ آیا عبادات وقتگیرند یا ما در زندگی برنامهریزی در وقت نداریم؟ چرا خداوند لذتی در عبادت و ذکرش قرار نداد که همه با علاقه به سوی نماز بروند؟
آیا لذت عبادت دفعتاً به وجود میآید؟ آیا ما عبادت میکنیم که لذت ببریم، یا آرامش به دست بیاوریم؟
چگونه نماز و یاد او آرامش میدهد؟ چرا مسلمانان و شیعیان در احکام عبادتشان آنقدر اختلاف نظر دارند؟ کدام درست میگویند؟
آیا من باید درس بخوانم یا به دنبال پاسخ سؤالات فراوان و مختلفم باشم چون در کتابهای درسی برای سؤالات من پاسخی وجود ندارد؟
علم چیست؟ با چه شرایطی دنبالش بگردم؟ در علوم فعلی کدامها مهمترینند؟ چرا؟
می گویند رمز موفقیت دو چیز است:
۱- تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها ۲- مشخص کردن انگیزهها.
انگیزهها چیستند؟
تا چه حدی انگیزهی درس خواندن دارم؟ تا چه حدی باید به تکنولوژی کمک کنم؟
از درس خواندن و پیشرفت علم و صنعت چه میخواهم؟
نشاندن عطش کنجکاوی، آسایش بشر، شهرت و معروف بودن، کسب درآمد، جاهل نماندن، کمک به خلق، کدامیک هدف من از درس خواندن است؟
می گویند انسان چند بعدی است و اگر فقط به یک بعد بپردازد ضرر کرده، یعنی چه؟ چه ضرری دارد؟
در تورات و انجیل و قرآن به جز داستان چیزی برایم قابل فهم نیست، چرا داستان بخوانم؟
اگر قرآن نامهی خدا به من است چرا آنقدر پیچیده است که با ساعتها فکر باید کمی از مقصودش را بفهمم؟ آیا هر دوستی باید اینقدر برای دوستش سنگین صحبت کند که او را به مشقت بیندازد؟
قرآن نامهی محبت است یا نامهی رشد؟ برای همهی ابعاد است یا یک بعد؟
ارزش قرآن خواندن اگر به درک آن است، من که قرآن را نمیفهمم، چرا دیگر قرآن بخوانم؟
اما تمام اینها، یک زخم خورده اند…!
دنیا در حسرت روزهای شاد و شادی لحظه ایست، قرنها میگرید که شاید روزی بخندد، که خوب سیرتان لحظهای میآیند و میروند و بد سیرتان سالها و سالها… و دنیا قرنها نظارهگر است…
راههای کهنه و ناهموار در پیش است، هم آسان و هم بسی سخت. این را میشود از چهره هاشان فهمید…آری، این انسان است که میآید… اما چه شکوهی که تبسمها بر لب دارند و با ارادهای پولادین قدمها را چابکتر از پیش میتازند، سوز و سرمای خستگی را درهم شکسته اند و تازه نفستر به مقصد، چشم میدوزند… گرچه که سنگینی سختیها بر پشتشان هجوم آورده و زجرها بر زانوانشان نهیب زده، سنگهای ناملایمات بر پیشانیشان طعنه زده و خارها هر کدام به رسم عهد دوستی به ایشان زخمی به یادگار گذاشته، اما او در مسیر است. تا گرد و غبار حرکت سریعشان مینشیند، صدها سال را رانده اند.
اما باز هم دنیا چشم به راه است…
آری، احساسی غریب بر دلش میبارد، میگوید که میآیند گروهی دیگر، اما نه استوار، که زمین خورده اند و نه بار لبخند بر لب که افسرده اند، نه در چهره شکوهی که پژمرده اند و همانند چهار پایان زخم خورده میکشند این بدن نیمه جان را، خود میزنند تازیانههای کفر بر جسد نحیفشان، خودآزاری، زمزمهشان یأس، مرهمشان حسرت گذشته، سنگینی بارشان و تلخی جهالت، شرب مدامشان. اینها راهی کوتاه را به قرنها میروند…!!!
چشم دنیا غرق اشک از این قافله، که چگونه با خود این گونه اند، اما افسوس… بسیارند کسانی که زندگی شان فقط و فقط روحِ مردن را در آدمی میدمد، آنانکه خاک بر بودنشان شرف دارد. ای نقابهای خنده مثل صورتهای پشت نقاب، اشک ببارید، که خنده روح میخواهد و گریه عمق.
چشم دنیا خون میبارد… آری، این اشکهای مدام میشویند غبار راه را، در انتظار غصهای دیگر…
و باز موج شوم تاریکی چهرهی غمگین دنیا را در هم میریزد، که میآیند کسانی که کاش هرگز نمیآمدند…
میآید روحِ کاروانِ خاکستر، کشان کشان بر زمین نکبت و ترس، چهرهها دگرگون، زلالی چشمها فرونشسته، صافی چهرهها در زیر غبارهای راه درهمشکسته… بوی غم، طعم دود، شعر زخم، رنگ کبود…
دنیا را تاب و تحملی نمانده… در زلزلهی اضطراب و تب آتشفشان و غرقاب شرم و حملهی طوفانهایش میغلتد و فوران اشک جاری مینماید… آه، دنیا! که در تو یک انسان، به مثل دیگری نیست…
آه… آری، از دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست!
ای راهنمای هر آواره،ای توانایی ده هر بیچاره.
ای دستگیر هر سرگشته و ای فریادرس هر درمانده، ای عذر پذیرِ بیچارگان و ای رهنمای متحیران و ای مونس نگونساران، ای کریم پریشانان و ای رحیم پشیمانان و ای مونس پر غمان و ای مرهم جراحت رسیدگان و ای درمان درماندگان و ای مجیب خوانندگان و ای مطلوب جان مشتاقان، و ای محبوب سرّ بی نفاقان، ای چارهی درویشان و ای پناه خویشان، ای سرمایهی مفلسان، ای عزّ و جاه مخلصان و ای معین بی کسان، ای صحت دهندهی بیماران، ای امید امیدواران، ای خداوند زمین و آسمان و ای قبول کننده توبه عاصیان، ای آنکه رحمت تو عمیم است و ذات تو قدیم است و نام تو رحمان و رحیم است.
ای دستگیر سرگشتگانای آمرزندهی گناهکاران،ای کارگشای متفکران،ای معبود جانوران،ای مقصود نام آوران،ای صفا دهندهی بیماران،ای سمیع گویندگان وای مطلوب جویندگان. ملکا به حرمت امید محرومان و به حرمت غم دل ناامیدان،ای بخشاینده بر بخشایندگان،ای آرزو بخش آرزومندان، یا حیُّ یا قیُّوم، یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا بدیعَ السماواتِ وَ الأرَضیِن یا ذَالجَلالِ و الإکرام.
ای دانندهی رازها وای شنوندهی آوازها وای پذیرندهی نیازها،ای رسانندهی کامها وای بصیر حالها وای سمیع قالها وای دانندهی نامها وای رهاننده از محنت ها،ای مبرّا از عوایق،ای مطلع بر حقایق،ای مهربان بر خلایق،ای مفضّلی که افضال کس تو را حاجت نیست وای منعمی که انعام تو را نهایت نیست.
ای کریمی که هزار نعمت زیاد کنی به شکری وای رحیمی که هزار گناه بیامرزی به عذری. باقی تویی بی فنا و تویی مستحق هر ثناء، تویی اجابت کننده هر دعا، تویی آرزو بخش آرزومندان و تویی خداوند خداوندان.
خدایی که تو را در عالم عدم نگذاشت و از فنایی فنا برداشت و از نطفهای انسان کرد و با تو هزار احسان کرد. آسمان سقف تو، زمین وقف تو، آفتاب طباخ تو، ماهتاب صبّاغ تو، کواکب دلیل راه تو، ریاحین تماشاگاه تو، لوح و قلم جریده راز تو، عرش و کرسی قبله نیاز تو، برف شگرف نعمت تو، اقطار امطار رحمت تو، باد وزان فراش تو، آب روان نقاش تو، آتش سرگشتهی مطبخ خام تو، خاک پاک منزل و مقام تو، ساعات زمستان صومعه تو، اوقات تابستان مزرعه تو، ادویهی مفید دوای تو، اطعمهی لذیذ غذای تو، شهرستان دنیا بازارِ تو. نگارستان عُقبی گلزار تو، قرآن سبب هدایت تو، فرشتگان مستغفر جنایت تو، ایام و لیالی آسایش تو، جواهر و لآلی آرایش تو.
آخر این چنین منعمی داری و دل پیش او نداری؟
الهی؛ عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.
الهی؛ تا از مهر تو اثر آمد، همه مهرها به سر آمد.
الهی؛ حاضری، چه جویم ناظری، چه گویم.
الهی؛ آتشِ “دوری” داشتی، با آتش دوزخ چه کار داشتی.
الهی؛ هر که را خواهی که براندازی، با ماش در اندازی.
الهی همه از تو ترسند و من از خود، از همه نیکی دیدهام و از خویش همه بد.
الهی؛ اگر یک بار گویی “بندهی من” از عرش بگذرد خندهی من.
الهی؛ چه فضل است که با دوستان خود کرده ای؟ هر که ایشان را شناخت تو را یافت و هر که تو را یافت ایشان را شناخت.
الهی؛ گلهای بهشت در پای عارفان خار است، آن کس که تو را جُست با بهشتش چکار است.
الهی؛ همچون بید میلرزم که مبادا به هیچ نیرزم.
الهی؛ به بهشت و حور چه نازم، مرا نظری ده که از هر نظری بهشتی سازم.
الهی؛ جامهی مصلحان پوشیدیم و مصلح نبودیم، از ما عفو کن.
الهی؛ بساز کار من و منگر به کردار من.
الهی؛ تا”دی”بشناختم، از غم فردا بگداختم.
الهی؛ بر آن روز میخندم که یافته میجستم، دست و دل از دانش بشستم. به نابینایی مینگریستم به مردگی میزیستم.
الهی؛ میپنداشتم که تو را شناختم اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم.
الهی؛ همه شادیها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است.
الهی؛ بدین شادم که نه به خود، به تو افتادم.
الهی؛ دانی که بی تو هیچ کسم، دستم گیر که در تو رِسم.
الهی؛ میبینی و میدانی و برآوردن میتوانی.
الهی؛ بوجهل از کعبه و ابراهیم از بتخانه، کار عنایت دارد و باقی همه بهانه.
الهی؛ گریخته بودم تو خواندی، ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. ابتدا میترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش اکنون میترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.
الهی؛ چون در آخر عفو خواهی کرد در اول شرمسار مکن.
الهی؛ تا با آن آشنا شدم، از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
کریما؛ هر که را خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد.
الهی؛ حجابها از راه بردار و ما را به ما مگذار.
ما را آن ده که ما را آن به.
هرگاه گویم برستم، شغلی دیگر دهی به دستم.
ای بود و نابود من تو را یکسان، از غم مرا به شادی رسان.
الهی؛ اگر با تو نمیگویم افگار میشوم، چون با تو میگویم سبکبار میشوم.
تو نواز که دیگران ندانند. تو ساز که دیگران نتوانند.
نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند. جانی ده که زهر حکمت را به طبع نوش کند.
الهی؛ تو ساز کزین ملولان شفاء نیاید. تو گشای کزین ملولان کاری نگشاید.
الهی؛ اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم.
الهی؛ از هیچ همه چیز توانی و به هیچ چیز نمانی، هر که گوید چنینی یا چنانی، تو آفریننده این و آنی.
چکیدهای از فعالیتهای گروه علمی پژوهشی ابن الحیدر علیه السلام در سطح کشور:
گروه علمی، پژوهشی ابن الحیدر در راستای ترویج فرهنگ شیعی و عمل به توصیههای مقام معظم رهبری از سال ۱۳۷۴ تا کنون با بهره مندی و استفاده از اساتید برتر کشور، برای چهار گروه عامهی مردم، دانش آموزان نخبه، دانشگاهیان (اساتید و دانشجویان برتر) و نخبگان حوزه در گسترهی ایران اسلامی اقدام به برگزاری دورههای آموزشی انسان شناسی(جسم شناسی، ذهن شناسی و روح شناسی) و رشتههای مختلف ورزشی در سطوح مختلف (از مقدماتی تا مربیگری) به صورت حضوری و غیر حضوری کرده است.
اساتید و مربیان این گروه با تجربهی مربیگری در رشتههای مختلف ورزشی دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی میباشند، که در مراسم تجلیل از نخبگان در سال ۱۳۸۷ ازسوی ریاست محترم جمهوری ازایشان تقدیر به عمل آمد.
در ادامه با بیان اهداف و فعالیتهای انجام شده تا کنون، شما را بیشتر در جریان این عملکردها قرار خواهیم داد.
اهداف گروه علمی پژوهشی ابن الحیدر
اول و آخر راه همین است که بدانیم حکم محکم الهی ما را هر لحظه به خود رجوع داده است: یا اَیّها الَّذینَ آمَنُوا عَلیکُم أنفُسَکُم که در غیر این صورت باید بدانیم هرچه بر ما ظلم مینمایند از کردهی خود ماست: مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ اگر سیر خود شناسی را هر کسی آویزهی گوش جانش نماید هیچ ضرری از هیچ احدی بر او نیست، که: لا یَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إذَا اهتَدَیتُم شروع نگاهمان خودمان باشد و انتهایش بی کران خدا، که: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ . شروعی از جسم مان و دیدن جمال یار در آیینهی شفاف روحمان، که: العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الاَبدانِ و عِلمُ الاَدیانِ . همان توصیه رهبر عزیزمان سوار بر مرکب تحصیل و تهذیب و ورزش. البته در سایه اطاعت از فرامین اهل بیت و بازگشت به سر منشأ علوم.
و اما ریز اهداف:
شناسایی نخبگان و ایجاد زمینه پرورش علمی و اعتقادی آنان در راستای اهداف شیعه و نظام مقدس اسلامی.
ایجاد زمینههای رشد و آگاهیهای دینی و سعی در حیطهی سازندگی رفتاری و عقیدتی جامعه بالأخص نوجوانان و جوانان.
شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدعتها و نشان دادن راه گریز و منع از آن به نوجوانان وجوانان.
تلاش در تبلیغ و ترویج فرهنگ ناب اسلامی و شیعی در گسترهی ایران اسلامی و در آیندهی نه چندان دور تمام جامعهی بشری.
توسعهی فرهنگ پرورش جسمی، ذهنی و روحی و تربیت جوانانی رشد یافته در تمام ابعاد انسانی.
معرفی الگوهای مناسب اسلامی و ایرانی به جوانان و نوجوانان.
ایجاد خود باوری در جوانان و بی نیازی از دیگران خصوصاً جهان غرب در تمام زمینههای علمی با توجه به منبع غنی موجود که همانا قرآن و احادیث معصومین است.
فعالیتهای انجام شده از سال ۱۳۷۴ تا به حال
علمی و مذهبی:
برگزاری دورههای تخصصی طب سنتی ویژه پزشکان و متخصصان خراسان رضوی و مراکز تربیت معلم.
برگزاری اولین نشست و گردهمایی اساتید حوزه و دانشگاه و پزشکان متعهد خراسان در رابطه با تدوین طب معصومین و بازتاب آن در روزنامههای کثیرالإنتشار و سایت دانشگاه علوم پزشکی.
تدریس کتاب عالمی که انسان نام گرفت در بسیاری از دبیرستانهای پسرانه و دختراته در سطح استان خراسان در ساعات پرورشی و استقبال بی نظیر دانش آموزان از مباحث ابعادی کتاب.
برپایی غرفهی طه طب در همایش کشوری طب النّبی در دانشگاه علوم پزشکی تهران.
برگزاری دورههای تخصصی امام شناسی و الله شناسی و آموزش مربیگری انسان شناسی (جسم شناسی: طب سنتی و طب اسلامی، ذهن شناسی: روانشناسی اسلامی، روح شناسی) برای بیش از ۱۰۰۰ نفر از منتخبان و نخبگان مشهد به صورت حضوری و غیر حضوری.
دعوت از اساتید متخصص و متعهد کل کشور برای دورههای طبی و روانشناسی (اساتید دانشگاههای فردوسی مشهد، تهران، کرمان، قم، بابلسر و…).
دعوت و تبادل اطلاعات با اساتید شیعهی دانشگاههای معتبر دنیا از جمله دانشگاه آمریکا (پروفسور ساشادینا)، عراق (حجه الاسلام والمسلمین حسین الحاجی) و… .
برگزاری دورههای ریاضیات قدیم و جدید و بیان مبانی طب نجومی (تشخیص بیماریها و راه درمان آن از طریق ستارگان و کواکب) برای اولین بار در کشور.
تشکیل کار گروههای مشاوره پزشکی توسط پزشکان متعهد و مجرب ترین اساتید طب سنتی و اسلامی.
برگزاری دورههای کامل انسان شناسی بانوان (بنت الحیدر) در مشهد مقدس.
تدوین درسنامه جامع رسالهی ذهبیهی امام رضا، توسط اساتید و مدرسین طب سنتی و طب اسلامی برای اولین بار در کشور.
برگزاری دورههای آموزش تفسیر و حفظ نهج البلاغه و همچنین تفسیر، قرائت و حفظ قرآن کریم و پرورش حد اقل ۱۵ حافظ کل قرآن و اجرای برنامه در مسابقات داخل و خارج کشور.
اعزام مُبَلِّغ در اعتکافهای مختلف از جمله اعتکافهای دانش آموزی و دانشجویی.
اعزام مُبَلِّغ به حلقههای معرفت حرم مطهر جهت پاسخ گویی به مسائل تربیتی، دینی و طبی جوانان و نوجوانان.
برگزاری سلسله بحثهای انسان شناسی و امام شناسی در خوابگاههای دانشجویی در استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، تهران، قزوین، هرمزگان، یزد، خوزستان، اصفهان و… (حدود ۱۰۰۰ دانشجو).
تدریس دروس مختلف در حوزههای علمیه خراسان بزرگ و قم.
اعزام مبلغ به دبیرستانهای نمونه استان و جذب نیروهای مستعد جهت دورههای مربیگری انسان شناسی.
برگزاری دورههای دین شناسی برای بانوان پزشک و متخصص.
برگزاری دورههای آشنایی با مفاهیم احادیث معصومین موجود در کتب نهج البلاغه، اصول کافی، بحار الأنوار و…
تدوین و نشر جلد اول سری کتابهای عالمی که انسان نام گرفت، توسط مربیان گروه.
تدوین و نشر جلد اول سلسله کتابهای عشق نخستین، توسط مربیان گروه.
تدوین و نشر جلد اول سلسله کتابهای میراث خورشید توسط مربیان گروه.
ایجاد زمینه و بسترهای تحقیقاتی گسترده و متنوع برای پایان نامهها و پروژههای دانشجویی.
همگانی:
برگزاری خیمه چای طبی بر اساس ترکیبات مختلف گیاهی و طبی در ایام فاطمیه برای اولین بار در کشور به همراه اهدای جزوههای تغذیهی سالم و مباحث طبی به بازدید کنندگان و ارسال فایلهای مذهبی از طریق بلوتوث و بازتاب آن در روزنامههای قدس و شهر آرا و رادیو خراسان.
برگزاری نمایشگاه CDها و نرم افزارهای تخصصی علمی و کتابهای قدیمی مطرح در دنیا با موضوعات طبی، روانشناسی و روحشناسی به همراه نمایشگاه گیاهان دارویی.
تدوین و تألیف جزوهها و CDهای علمی، آموزشی بصورت تئوری و عملی پیرامون مباحث طب اسلامی، حجامت و تدوین مباحث طب روحانی برای اولین بار در کشور.
احیاء و ترویج فرهنگ صحیح تغذیه سالم پنج گانه (چشایی، بینایی، بویایی و…) در جهت طول عمر، حافظهی برتر و… بوسیلهی جزوههای آماده شده برای عموم مردم.
تدوین مبانی تشخیص و درمان بیماریها بوسیلهی حجامت و رفتارهای درمانی و مباحث روانشناسی اسلامی.
اجرای طرحهای پژوهشی و تحقیقاتی پیرامون مباحث تئوری و عملی طبی اعم از حجامت، فصد، زالو درمانی، طب سوزنی، ماساژ درمانی و… در مراکز علمی و درمانی.
ورزشی:
برگزاری دورههای ورزشی شامل: دفاع شخصی، وشو، کونگ فو، کیک بوکسینگ، صخره نوردی (صعود وفرود) و تیرول و راپل، شنا و غواصی، پینت بال و…
تدوین و تألیف جزوهها و CDهای آموزشی تخصصی غواصی و دفاع شخصی با بهره گیری از مربیان نخبه کشوری.
انجام مانورهای تیرول و راپل در مناسبتهای مختلف (هفتهی بسیج، دههی فجر و…) در رزمایشها و راه پیماییهای مشهد و بازتاب آن در رسانههای خبری.
اهداء حکم و کمربند به حدود ۳۰۰ نفر از ورزشکاران برتر در رشتههای مختلف ورزشی.
اعزام ورزشکاران برتر به مسابقات کشوری.
ایجاد ۱۰ باشگاه ورزشی مختص نوجوانان به صورت همزمان در نقاط مختلف مشهد.
برگزاری دورهی مربیگری رزمی برای ۲۵ نفر از نخبگان ورزشی.
فعالیتهای در دست اقدام و آینده گروه:
شروع فعالیتهای تحقیقاتی و آزمایشگاهی برای اثبات و تبیین وجوه مختلف علمی۱۶۰۰۰ حدیث طبی توسط پزشکان متعهد.
راه اندازی سه سایت مجزا در طب سنتی و طب روحانی و ازدواج موفق بر اساس مبانی اسلامی و طب الانبیاء .
تألیف چندین کتاب طبی با بیان درمانهای غذائی، درمان داروئی و ذکر درمانی برای هر بیماری برای اولین بار در کشور.
راه اندازی مرکز مطالعات و تحقیقات طب معصومین با حضور اساتید مطرح کشور.
جذب نیروهای مستعد برای پرورش مربیان و مشاورانی کارآمد در زمینههای شناخت مهمترین مسائل روانشناسی و انسان شناسی.
تألیف اولین کتاب روانشناسی بر اساس ارتباط تنگاتنگ اخلاط اربعه مادی و حالات روحانی نفس.
تألیف سلسله کتابهای ابن الحیدر در زمینهی انسان شناسی (جسم شناسی، ذهن شناسی و روح شناسی).
الف-کتاب «عشق نخستین(۲)»
ب- کتاب «عالمی که انسان نام گرفت(۲)» که خواستههای حقیقی انسان در سنین نوجوانی و جوانی را بر پایهی روایات و احادیث، آمیخته با مباحث استدلالی و عقلی بیان میکند.
ج- سلسله کتابهای «میراث خورشید» که به بیان علمی کرامات علمای سلف پرداخته است.
د- کتاب از «جوانه تا جوانی» کتاب تخصصی انسان شناسی ویژه نوجوانان راهنمایی و متوسطه
کمک به تصحیح کتب و اسناد طبی قدیمی توسط اساتید طب سنتی و اسلامی.
رایزنی با شخصیتهای سیاسی کشور در جهت راه اندازی شبکه ماهوارهای با هدف تقریب مذاهب مختلف با توجه به اشتراک بحث منجی عالم در ادیان مختلف (بستر سازی ظهور حضرت بقیه الله ) و همچنین شناساندن ابعاد گستردهی انسان کامل در مذهب شیعه جعفری.
طراحی و آماده سازی دهکدهی سلامتی بر اساس طب سنتی و طب اسلامی و درمانهای علمی و تأیید شده پزشکی رایج از سوی ائمه معصومین
تألیف چند کتاب در اثبات عصمت انبیاء
پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت علمی و عملی ترویج مباحث انسان شناسی (جسم، ذهن، روح) در سطح کلان
اقتصادی:
پایین آمدن هزینههای سرسام آور دارو در کشور و جلوگیری از خروج ارز بوسیلهی ترویج استفاده از گیاهان دارویی.
ایجاد اشتغال در روستاها و جلوگیری از مهاجرت بی رویه روستاییان به شهرها و رونق کشاورزی برای تولید داروها و محصولات غذایی سالم بدون بهرهگیری از سموم شیمیایی و کیفیت برتر مواد غذایی.
کاهش نیاز به لوازم پزشکی با قیمتهای بالا و پایین آمدن هزینههای درمان و کم شدن زمینههای فقر و به دنبال آن کم شدن علل جرم در جامعه.
اشتغال زائی وسیع برای جوانان در برنامههای آموزشی: امور کاشت، برداشت و ترکیب گیاهان داروئی و ساخت دارو و همچنین آموزش شناخت و جمع آوری داروهای گیاهی کمیاب از سطح مراتع و کوهستان ها.
سیاسی:
ترویج و اشاعهی نظریات اساتید ایرانی در علوم مختلف در سایهی تعالیم وحیانی و داشتن استقلال رأی و بی اعتنایی به تحریم بیگانگان در عرصههای مختلف بین الملل.
داشتن تعاملات علمی و طبی با تمام دنیا و مغلوب و مقهور نبودن نسبت به سیاستهای آمریکایی و صهیونیستی.
اجتماعی:
کم کردن زمینههای هیجان بوسیلهی غذاهای مقوی و غیر محرک و کاهش جرائم و ناهنجاریهای اجتماعی.
استفاده از مدها و رنگها و ساختاردهی مهندسی ساختمان و شهرسازی مطابق طبع هر انسان که موجب آرامش درون و تعادل روح و روان میباشد.
بکارگیری افراد مختلف برای مسئولیتهای مناسب بر اساس اخلاط اربعه در ساختار جسمی و تواناییهای بالقوه در مدیریت طب اسلامی.
فرهنگی:
تبیین سیر تربیتی جامع و چند بعدی انسان از قبل از تولد تا کهنسالی در محیطهای آموزشی و درونی شدن این آمیزهها با وجود انسان از سن کودکی.
ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و طب شریف معصومین در مقابل تهاجمات ضد دینی استعمارگران (در جهت مدگرائی، موسیقیهای مهیج و سیر بعضی از علوم دانشگاهی…) و مبارزه جدی با نشان دادن ائمه بصورت اشخاص یک بعدی و صرفاً مذهبی و دور از مبانی قوی علمی.
ایجاد انگیزهی فعالیتهای علمی بر اساس علوم اسلامی و نشان دادن جلوههای قوی علوم معصومین و جلوگیری از فرار مغزهای علمی.
علمی:
تبیین شاخههای مختلف علوم اختصاصی اهل بیت و جمع آوری مقالات علمی بزرگان و ارائه به مجامع علمی دنیا.
آشناسازی و بکارگیری صحیح دانشجویان و دانش پژوهان در سیر علوم مختلف اسلامی (زمین شناسی، نجوم، طب و…).
آموزشهای ضروری و مورد نیاز برای عامه مردم در امور تغذیه، ازدواج و تربیت فرزند.
به دست گرفتن کرسیهای تدریس علوم مختلفه در دانشگاههای علمی دنیا.
برگزاری همایشهای بین المللی علوم خاصه اهل بیت
تقویت قوای ذهنی و تواناییهای فکری عموم دانش پژوهان از نظر صحت و تقویت ساختار سخت افزاری مغز.
بازگشت به منابع غنی اسلامی مورد استفاده در محافل علمی دنیا
دینی:
دعوت جهانیان به دین اسلام و مذهب شیعهی جعفری از طریق مباحث مستدل علمی معصومین و شناخت معارف اسلامی (خداشناسی، امام شناسی و…) از حیث تاثیر غذای سالم بر جسم و تأثیر جسم لطیف بر روح و آمادگی روح برای دریافت و سیر در علوم اهل بیت و رسیدن به مقام تسلیم و اطاعت محض.
سلامتی:
بهره مند شدن عموم مردم دنیا از سلامت جسم و روح با کمترین هزینهی ممکن و ساده ترین امکانات تبیین شده در علوم عملی اهل بیت .
درمان بیماریهای لاعلاج و صعب العلاج از نظر طب جدید در طب اسلامی.
استفاده صحیح از اعضاء و جوارح در جهت سلامت و طول عمر و پیشگیری از بیماریهای متداول در کشور.
محیط زیست:
عدم استفاده از مواد شیمیایی و سمی و رها کردن آنها در محیط زیست و استفاده از معادلهای طبیعی در صنعت و کم شدن آلودگی محیطی.
بکارگیری زمینهای خشک و بی حاصل قابل کشت برای گیاهان دارویی و ایجاد درختهای مختلف میوه و به دنبال آن تعدیل آب و هوای نقاط مختلف کشور.
کم شدن آلودگی آب، خاک و هوا بوسیله استفاده بهینه از زمین و شناسائی مناطق مختلف برای کاشت گیاهان مناسب هر محیط.
بازگشت به غذاهای مقوی سنتی ایرانی و اسلامی به جای غذاهای محرک غربی و در نتیجه کم شدن نیاز به واردات مواد غذایی محرک و گران قیمت.
درمان:
ایجاد شیوههای جدید درمانی در کنار درمانهای صحیح متداول و جلوگیری از عوارض بعضی از روشهای درمانی موجود.
اطلاع رسانی و انگیزه سازی برای درمان بیماریهای لاعلاج از طریق روشهای علمی و اسلامی.
کاهش رجوع غیر ضروری مردم به پزشکان و آموزش روشهای درمانی سنتی و اسلامی متداول در کشورهای پیشرفته دنیا.
آموزشهای درمانی برای پزشکان جهت درمانهای علمی از طریق حداقلهای موجود مثل: غذا درمانی و داروهای گیاهی.
ایجاد مراکز مشاورهای روانشناسی و جامعه شناسی ابعادی از دیدگاه تخصصی شیعه.
در آخر از تمام عزیزان درخواست داریم جهت نشر معارف علمی و تخصصی شیعه تمام سعی خود را در نشر این کتاب در مجامع دانش آموزی، دانشجویی و حوزوی مبذول فرمایند و در قالب جلسات علمی و دینی و برگزاری همایشها در حول محور این کتاب به پرورش تمامی اقشار جامعه خدمت نمایند، که این خود بهترین مصداق آن است که زنده کردن حتی یک انسان از جهت ذهنی و روحی به مانند زنده نمودن تمام انسانها است وَ مَن اَحیَاهَا فَکَأنَّمَا أحیَا النَّاسَ جَمیعاً و چه توفیقی بالاتر از این عمل.
ضمناً ارسال هر پژوهش علمی و دینی دقیق در موضوع کتاب، با نام پژوهشگر در کتاب ثبت خواهد شد.
کتاب : عالمی که انسان نام گرفت
نویسندگان: سید رسول کاظمیان نژاد , محمد موحدی پور , سید ایمان منبتی
پایان